کافی نت حمید



www.CnHamid.ir

گام‌های اساسی در برقراری ارتباط موثر با اعضای خانواده

توان برقراری ارتباط موثر با اطرافیان یکی از مهارت‌های زندگی است و داشتن سواد زندگی ازجمله عواملی است که باعث می‌شود ما بتوانیم با دیگران ارتباط موثر برقرار کنیم. فردی که قادر به برقراری ارتباط با دیگران نیست، نه‌تنها از زندگی خویش بهره‌ای نمی‌برد، بلکه دیگران را از خود گریزان می‌کند و فردی تنها و بی‌کس می‌شود.

برقراری ارتباط یک نیاز روحی و روانی است و اهمیت آن در فضای خانوادگی دو صدچندان است. الگوهای ارتباطی موثر اثر مهمی بر سلامت و بهداشت روان و جسم اعضای خانواده دارد چه‌بسا شخصیت، اعتماد به‌نفس، میزان یادگیری، قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری منطقی افراد خانواده وابستگی تام به ارتباط خوب، منطقی و صمیمانه آنها در خانواده دارد. ارتباط صمیمانه زیر بنای خانواده سالم و موفق است و عواملی همچون درک و احترام متقابل و همچنین صداقت و درستی در نظام خانواده را در‌بر‌می‌گیرد.

ارتباط صمیمانه در خانواده‌هایی که اعضای آن امکان بیان احساسات و نظرات خویش را دارند بیشتر از خانواده‌هایی است که احساسات یا عقاید اعضای آن مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

متاسفانه در سال‌های اخیر شاهد خانواده‌هایی هستیم که بین اعضای آن ارتباط درست و اصولی برقرار نیست، در چنین شرایطی همراهی موثر و ضروری زوجین با یکدیگر، والدین با فرزندان و خواهر و برادرها غیر ممکن است که در نتیجه آن نیز بروز مشکلات جدی دور از انتظار نبوده و بی‌گمان نبود دانش لازم برای رویارویی و حل مشکلات نیز باعث می‌شود شادابی و پویایی خانواده کمتر شود، اقتدار و نظارت والدین بر هم خورد، روابط عاطفی زوجین به حداقل برسد، صمیمیت اعضای خانواده ضعیف و تخریب شود، مسئولیت زیر سوال برود، پرورش فرزندان با شخصیت و با هویت محال گردد و.

راز دار چه کسی باشم؟!

نبود ارتباط صحیح اعضای خانواده باعث می‌شود هریک از اعضا برای ی نیاز خود به همدم و همراه، به دنبال فردی خارج از خانواده باشند تا به وقت نیاز بتوانند با آنها درد دل کرده یا برای حل مسائل زندگی‌شان از آنها طلب مساعدت کنند و بی‌گمان این رفتار آغازی خواهد بود برای برملا و افشا شدن رازهای خانوادگی. وقتی فردی احساس تعلق به خانواده نداشته باشد یا خود را تافته جدا بافته بداند، دور از انتظار نیست که نسبت به رازهای اطرافیانش نیز بی‌توجه باشد یا آنها را متعلق به خود نداند، اینجاست که مسائل کوچک خانواده نیز در بوق و کرنا می‌شود و همه شهر خبردار از آن!

در خانواده‌هایی که ارتباط سالم وجود ندارد دروغگویی و بی‌اعتمادی بسیار مشهود است، اعضای خانواده به حرف‌های هم اطمینان ندارند و معمولا حتی سخن بحق همدیگر را نیز جانبدارانه تلقی ‌کرده و تصور می‌کنند ممکن است گوینده از بیان آن به دنبال نفعی برای خویش است. سوءظن و مشکوک بودن به یکدیگر نیز ماجرایی بس طولانی دارد که باعث می‌شود آرامش زندگی اعضای خانواده با کوچک‌ترین تلنگری بر هم بریزد و مصائب و مشکلاتی را که گاه حتی ماه‌ها نیز ادامه می‌یابد، رقم بخورد.

حرف نزن، حوصله‌ای برای حرف‌هایت نیست

وقتی بین اعضای خانواده رابطه‌ای مساعد برقرار نباشد، معمولا صحبت‌های هیچ یک از اعضا برای همدیگر خوشایند و جذاب نخواهد بود، مثلا ممکن است یکی از اعضای خانواده از مهم‌ترین واقعه روزانه‌اش سخن بگوید، اما اطرافیان سرگرم کار خود بوده و کمترین توجه را به سخنان آن فرد داشته باشند، اگرچه در شرایطی نیز ممکن است او را به سکوت دعوت کرده یا مستقیما به او ابراز کنند که هیچ شور و اشتیاقی برای شنیدن حرف‌هایش ندارند. معمولا در این خانواده‌ها، هیچ‌کس تاب شنیدن صدای دیگری را ندارد، مگر به وقت ضرورت و وم.

وقتی دشمنان خونی هم می‌شوند

به ساز هم نمی‌رقصند که هیچ، بلکه به دنبال راهی هستند که جدایی مسیر زندگی شان را نیز به رخ هم بکشند، به زور جواب سلام همدیگر را می‌دهند، حضور در کنار یکدیگر را نمی‌پذیرند، سخن هیچ یک باب مزاج هیچ کدامشان نیست، گذشت و فداکاری را در قبال هر کسی جایز می‌دانند، جز اعضای خانواده‌شان. در یک کلام به خون هم تشنه‌اند، نسبت به هم چشم و گوش نابینا و کر کرده و دلشان را نیز به سختی یک سنگ جلا داده‌اند و این حال و روز خانواده‌هایی است که فرار از ارتباط سالم و مفید را بر قرار آن و سازمان رابطه خانوادگی‌شان ترجیح داده‌اند.

خشونتی که بیداد می‌کند

مشاجرات و اختلافات متعدد خانوادگی حداقل پیامد منفی فقدان ارتباط صمیمی و دوستانه بین اعضای خانواده است. نبود صمیمیت و دلبستگی باعث می‌شود اعضای خانواده همدیگر را همچون بیگانه‌ای بدانند که مجبورند بنابر شرایط زندگی، زندگی اجباری را تحمل کرده و کنار یکدیگر روز را شب و شب را روز کنند.

در چنین فضای سرد عاطفی، مهربانی و محبت جایی برای بروز ندارد و اینچنین است که اعضای خانواده نسبت به هم پرخاشگر می‌شوند و هر لحظه به دنبال بهانه‌ای برای جنگ و نزاع هستند.

ارتباط صحیح و ایجاد صمیمیت

داشتن ارتباط با یکدیگر باعث می‌شود اعضای خانواده نسبت به یکدیگر احساس تعلق و نگرانی داشته باشند که معمولا نیز در عمل آن را به منصه ظهور می‌رسانند، مثلا اگر یکی از اعضا، دلگیر و ناراحت باشد، دیگران را تاب تحمل نیست یا خود فرد سریعا با دیدن اطرافیانش متمایل است در مورد مساله پیش آمده سخن بگوید و از آنان نظرخواهی کند، چه‌بسا با آنان صمیمی و یکرنگ است و به یقین نیز اعتماد دارد که اعضای خانواده در کنار او هستند نه در مقابلش.

حال خانواده‌ای را در نظر بگیرید که ارتباط بین اعضای آن کاملا سرد و یکنواخت است، بی‌شک مفید و سازنده نبودن رابطه‌ها باعث می‌شود هریک از اعضا احساس تنهایی، دلهره و نگرانی و بی‌علاقگی نسبت به هم داشته باشند و با انتخاب گوشه‌ای از منزل، عزلت‌گزین و گوشه‌نشین شوند و کاری به کار هم نداشته باشند.

گاهی سردی روابط عاطفی به قدری شدت می‌گیرد که برخی از اعضا حاضر به دیدار دیگر اعضا نیستند یا حس همدردی و همدلی‌شان نسبت به یکدیگر فروکش می‌کند و از همه بدتر آن که هم‌خون خود را بسان غریبه هم منزلی می‌بینند که فقط قرار است ساعاتی چند را در کنار هم بگذرانند بی‌آن‌که جویای احوال هم باشند یا برای مساعدت و همیاری هم قدمی بردارند.

بیماری همیشه گریبانگیرشان می‌شود

فقدان رابطه عاطفی و صمیمی برای تک تک اعضای خانواده مضر و مشکل زاست، چه بسا فقدان امنیت روانی و عدم ی نیاز به دوست داشته شدن و مورد توجه بودن باعث می‌شود هر یک از افراد خانواده احساس کمبود و حقارت کنند و گاه حتی جبران آن را در مرکز خواسته‌ها و نیازهایشان قرار دهند، اندک ندیده و نشنیده ام کودکی که مبتلا به افسردگی و اضطراب مزمن است و نسبت به معلم یا مربی خویش ابراز علاقه افراطی می‌کند یا نوجوانی در جستجوی محبت و صمیمیت، در ارتباط با جنس مخالف قرار گرفته و در نهایت نیز سراز ناکجا آباد در آورده است یا جوانی که برای فراموش کردن دردهای زندگی به مصرف مواد روی آورده و زوجی که با وجود همسر، دل در گروی معشوقه‌ای دیگر داده است. بیماری روانی و جسمی از پیامدهای ناگزیر فقدان ارتباط سالم و سازنده بین اعضای خانواده است.

گام‌های اساسی در برقراری ارتباط موثر با اعضای خانواده

مهارت و توانایی برقراری ارتباط سالم و موفق با دیگران از جمله ویژگی‌های خانواده خوشبخت است. آیا شما و خانواده‌تان این ویژگی را دارید؟ کسب این مهارت مهم و ضروری خیلی مشکل نیست، فقط کافی است بخواهید و تمرین کنید، شش گام اساسی ارتباط موثر و سازنده:

همدلی وهمدردی کنید     شنونده خوبی باشید            مخالفت کردن با استفاده از روش خلع سلاح

احترام، احترام و احترام     خودشناسی و افزایش آگاهی   شناسایی افکار منفی و مخرب

www.CnHamid.ir


♦️در روستای پدریم باغ های پرتقال زیادی بود. همیشه با بچه های فامیل از پرتقال های یکی از باغ ها یواشکی میچیدیم و یه گوشه میخوردیم و اون پرتقال ها خوشمزه ترین پرتقال های دنیا بود.
یکروز صاحب اون باغ مارو در حال چیدن دید ولی بجای تندی و دعوا گفت اشکالی نداره و میتونید از این به بعد هرچقدر که میخواین از باغ من پرتقال بخورید. از فردا دیگه طعم پرتقال های اون باغ معمولی بود و برامون اون لذت همیشگی رو نداشت !در عوض از فردا خوشمزه ترین پرتقال ها ،پرتقال های باغ دیگه ای بود که باید یواشکی از اون پرتقال میچیدیم.

چه رازی پشت سر این پرتقال های یواشکی بود دقیق نمیدونم ولی همیشه یواشکی ها بهترند.
شاید دلیلش همینه که سال ها یواشکی عاشق توام و میترسم برای عشقت اجازه بگیرم، اجازه بدی و همه چی بعدش معمولی بشه
@Rangberang


اگر ناگزیر هستید چراغ خواب داشته باشید، حتماً از چراغ زرد، نارنجی یا قرمز رنگ استفاده کنید چون از بین همه رنگ ها، طیف رنگی زرد تا قرمز کمترین اثر را روی ترشح ملاتونین دارند.

سواد زندگی؛ توسعه توانمندی های فردی - در مرکز مغز انسان غده ای وجود دارد به نام "پینه ال" (Pineal gland) که در فارسی به آن "غده صنوبری" می گویند.

یکی از کارهای این غده، ترشح هورمونی به نام "ملاتونین" است؛ ملاتونین ساعت بیولوژیک (داخلی) بدن و چرخه خواب و بیداری را تنظیم می کند.

چگونه خواب مان را بر اساس


وقتی هوا رو به تاریکی می رود، ترشح ملاتونین افزایش می یابد و انسان نیاز به خواب پیدا می کند. با طلوع خورشید مجدداً سطح ملاتونین کاهش می یابد. از آنجا که ملاتونین شب ها ترشح می شود برخی به آن لقب "دراکولا" داده اند، اما یک دراکولای مهربان و مفید.

با این حال، یک دلیل عمده باعث می شود ترشح ملاتونین تحت الشعاع قرار گیرد و آن، "نور" است.
نور باعث ایجاد اختلال در ترشح ملاتونین می شود. از وقتی برق به خانه ها آمد علاوه بر نور چراغ ها، نور تلویزیون ها - که مستقیماً به چشم می تابد - نیز باعث ایجاد اختلال در ترشح ملاتونین و خواب می شود.
در سال های اخیر، یک عامل اختلال زای جدید نیز افزوده شده است: نور صفحات رایانه و موبایل که مانع ترشح استاندارد ملاتونین می شوند. 

چگونه خواب مان را بر اساس

 
اگر دیر بخوابیم چه می شود؟

1 - بدن در بیداری در حال سوزاندن انرژی است (کاتابولیک) و در خواب در حال ترمیم انرژی (آنابولیک).
بنابر این دیر خوابیدن باعث می شود بدن زمان مناسبی برای بازسازی خود نداشته باشد. بنابر این "خستگی قوای جسمی و روانی" در طول روز نتیجه فوری و "کاهش طول زندگی" نتیجه دراز مدت آن است.

2 - همچنین چون بخش مهمی از هورمون های رشد در زمان خواب ترشح می شوند، کودکان و نوجوانانی که در سن رشد هستند، اگر شب ها دیر بخوابند، دچار اختلالات رشدی می شوند. همچنین در بهره هوشی آنها اثر منفی دارد.

3 - چون ملاتونین روی عادت ماهانه خانم ها نیز مؤثر است، دیر خوابیدن می تواند روی چرخه ماهانه آنها نیز اثر منفی داشته باشد.

4 - خواب کافی، زمینه سم زدایی از اندام های مختلف را فراهم می کند و لذا کم خوابی، بدن را مسموم می کند و زمینه انواع بیماری ها و حتی برخی سرطان ها را فراهم می کند.

چه کنیم؟

یک: بهترین وضعیت این است که دو سه ساعت بعد از غروب که سطح مناسبی از ملاتونین در خون وجود دارد، بخوابیم و همزمان با طلوع آفتاب بیدار شویم. احتمالاً مردان و ن کهنسالی را دیده اید که در دهه های بالای 80 زندگی هستند و راز طول عمرشان را زود خوابیدن و زود بیدار شدن می دانند و البته درست هم می گویند.

دو: برخی واقعیت های زندگی باعث می شود نتوانیم ایده آل عمل کنیم. با این حال بکوشیم حتی المقدور یک ساعت قبل از نیمه شب بخوابیم زیرا از یک ساعت قبل از نیمه شب تا یک ساعت بعد از آن، مهم ترین بخش سم زدایی شبانه یعنی سم زدایی از کبد انجام می شود و لازمه این سم زدایی، خوابیدن است. کسانی که در این ساعات نمی خوابند در دراز مدت دچار مشکلات کبدی می شوند.

پس پیشنهاد اول این شد: دستکم یک ساعت قبل از نیمه شب بخوابید. با خود عهد ببندید که هیچ عاملی مثل برنامه های تلویزیونی شما را از خواب به موقع باز ندارد.

 سه: شب ها تا حد امکان، نور محیط خانه را کم کنید تا در ترشح ملاتونین اختلال ایجاد نشود. استفاده از نورهای ملایم و لامپ های اندک، یک ضرورت است. ما فقط برای کارهایی مانند مطالعه نیازمند نور نسبتاً قوی - آن هم نه در حدی که چشم را بزند - هستیم ولی برای راه رفتن در خانه و غذا خوردن و حرف زدن، نور ملایم نیز کفایت می کند و چرخه خواب نیز به هم نمی خورد.

چهار: استفاده از تلویزیون را ساعات شب به حداقل ممکن برسانید. 

پنج: استفاده از رایانه و تلفن همراه را نیز در ساعات شب به حداقل ممکن برسانید. اگر ناگزیر هستید از تلفن همراه استفاده کنید، فیلتر نور آبی آن را فعال کنید. به هیچ عنوان رایانه و تلفن همراه را به رختخواب نبرید مخصوصاً وقتی چراغ ها خاموش است و نور رایانه و تلفن همراه با شدت بیشتری وارد چشم می شود و علاوه بر آسیب رساندن به بافت های چشمی، بر ملاتونین نیز اثر منفی می گذارد.

شش: اتاق خواب را کاملاً تاریک کنید؛ اگر نورهای محیطی از پنجره وارد اتاق می شوند، از پرده های ضخیم استفاده کنید. اگر ناگزیر هستید چراغ خواب داشته باشید، حتماً از چراغ زرد، نارنجی یا قرمز رنگ استفاده کنید چون از بین همه رنگ ها،  طیف رنگی زرد تا قرمز کمترین اثر را روی ترشح ملاتونین دارند.

هفت: امواج موبایل و وای فای، روی عملکرد غده پینه ال اثر منفی دارند. شب ها اینترنت محیط را قطع کنید و موبایل را یا خاموش کنید یا دستکم در حالت پرواز قرار دهید. خیلی ها به خاطر زنگ بیدار باش موبایل آن را کنار خود می گذارند. آیا بهتر نیست به جای آن یک ساعت کوکی ارزان قیمت خریداری کنید؟

درباره خواب، میزان واقعی خواب مورد نیاز و راهکار علمی بیدار شدنِ سرحال به زودی در "سواد زندگی" خواهیم نوشت.




"سواد زندگی"، مدرسه آموزش های دانش پایه عصر ایران است. همه رسانه ها می توانند از مطالب این سایت استفاده کنند. اما خواهش می کنیم برای سهیم شدن در گسترش دانایی، با لینک سواد زندگی منتشر فرمایید: 

http://www.savadezendegi.com/

کانال سواد زندگی:  t.me/savadzendegi


  پشتیبانی از انتخاب

✍️بهمن شهری، دانشگاه اوهایو


  میلاد برای خرید یک سری مایحتاج روزانه به بازار می‌رود. در حالی که مشغول خرید است از یک پیراهن به شدت خوشش می‌آید. پیراهن هم خوشرنگ است هم اندازه. وقتی شریک زندگی‌اش از وی می‌پرسد چه شد که این پیراهن را خریدی، میلاد شروع می‌کند به عقلانی سازی خریدش با جملاتی نظیر "واسه فلان مهمونی که قراره بریم یه پیراهن لازم داشتم" یا "دیدم قیمتش واقعاً مناسبه" یا "واقعاً جنسش خوبه و سالها کار می‌کنه". در اینجا ذهن میلاد به خوبی از انتخاب او پشتیبانی می‌کند. بعلاوه گفتن این جملات از سنگینی بار عذاب وجدان ناشی از خرید آنی می‌کاهد.

افراد معمولا پس از اینکه چیزی را می‌خرند احساس مثبتی دارند حتی اگر آنچه را که خریده‌اند نواقصی داشته باشد از این رو پشتیبانی از انتخاب را "عقلانی‌سازی پس از خرید" هم نامیده‌اند.

گاهی اوقات نیز ذهن از انتخاب پشتیبانی می‌کند چون فرد نمی‌خواهد بپذیرد که تحت تاثیر تبلیغات فروشنده تصمیم گرفته است، در نتیجه به جای پشیمانی انتخابش را عقلانی‌ می‌کند.

فناوری به پشتیبانی از انتخاب دامن زده است. دلیلش هم این است که اطلاعات زیادی که از طریق فناوری به دست می‌آید هر روز ما را به انتخاب مدام سوق‌ می‌دهد و پشتیبانی از انتخاب نیز باعث می‌شود مدام در بند انتخاب‌های پیشین بمانیم. در نتیجه شاید آگاهی درباره این مفهوم امروز بیش از هر زمانی مثمر ثمر است.

همه انسان‌ها مدام در حال انتخاب و تصمیم‌گیری هستند و هر تصمیمی انسان را به پیش می‌برد. در عین حال از هیچ تصمیمی نباید کورکورانه دفاع کرد یا پنداشت که آن تصمیم در هر حالتی بهترین تصمیم بوده است.


وقتی تصمیمی را که در گذشته گرفتیم مرور می‌کنیم، ذهن خاطره‌ها را چنان منحرف می‌کند که گویی آنچه فرد انتخاب کرده بهترین گزینه ممکن بوده است. بنابراین هرگاه شخص از میان گزینه‌ها دست به انتخاب می‌زند، تمایل ذهن این است که ویژگی‌های بیشتر مثبت و کمتر منفی را به انتخاب‌هایش نسبت دهد (و همینطور برعکس درباره گزینه‌های رد شده). در نتیجه فرد احساس خوبی به خود و انتخابش پیدا می‌کند و از تصمیم‌های بد کمتر احساس پشیمانی می‌کند.

پژوهش ها مشابه نشان می‌دهند که با افزایش سن و تجربه، تاثیر پشتیبانی از انتخاب بیشتر می‌شود

یکی از راه‌های مبارزه با پشتیبانی از انتخاب این است که درباره انتخاب‌هایمان خوب بیندیشیم و سعی کنیم دلایل اولیه انتخاب را‌ دقیق به خاطر داشته باشیم. مثلاً ممکن است معیارهایی را برای خرید ماشین مد نظر داشته باشیم اما بعد از اینکه ماشینی را می‌خریم ممکن است معیارهای مثبتی را به آن نسبت دهیم که اصلا در میان دلایل اولیه‌مان جایی نداشته‌اند. یادآوری دقیق دلایل اولیه کمک می‌کند ببینیم ماشینی که خریده‌ایم تا چه حد پاسخگوی نیازهای واقعی ماست.

 جان استوارت میل، فیلسوف برجسته قرن نوزده، بر این باور بود که ریشه نیمی از خطاهای مهلک انسانی در خودداری از نقد پس از تصمیم‌گیری است.


ایستارتاپس
https://t.me/joinchat/AAAAADzj7BxmzJIuEBtAXg


ما بعضی تصمیم گیری ها را عرفاً تصمیم گیری نمی دانیم. مثلاً برای بالا رفتن از یک برج که دارای 3 آسانسور است، وقتی دکمه یکی از آنها را می فشاریم، در واقع، تصمیم گرفته ایم، هر چند که آن را در زمره تصمیمات روزانه نیاوریم.

سواد زندگی؛ خلاقیت و توسعه توانمندی های فردی / جعفر محمدی

همان گونه که عضلات ما بعد از کار کردن زیاد خسته می شوند، مغز نیز بعد از تصمیم گیری های متعدد در طول روز، دچار خستگی می شود که به آن، "خستگی تصمیم" (Decision fatigue) می گویند.


ما مدام در حال تصمیم گیری هستیم و با هر تصمیمی، یک قدم به "خستگی تصمیم" نزدیک می شویم. هر چند همه تصمیم ها بزرگ و حیاتی نیستند ولی هر کدام شان، به سهم خود بخشی از انرژی مغزمان را می گیرند: از انتخاب بین دو نوع خمیردندان برای مسواک صبحگاهی و تصمیم گیری درباره این که امروز چه بپوشم و انتخاب درجه حرارت بخاری یا کولر ماشین و انتخاب موسیقی برای شنیدن و برداشتن یک نوع پنیر از قفسه پنیرهای سوپرمارکت تا تصمیم گیری درباره نحوه برخورد با خطای فرزند و انتخاب بین چند گزینه برای سرمایه گذاری و مهاجرت و . همه و همه  تصمیم گیری هستند.


نکته جالب توجه این که ما بعضی تصمیم گیری ها را عرفاً تصمیم گیری نمی دانیم. مثلاً برای بالا رفتن از یک برج که دارای 3 آسانسور است، وقتی دکمه یکی از آنها را می فشاریم، در واقع، تصمیم گرفته ایم، هر چند که آن را در زمره تصمیمات روزانه نیاوریم.



افرادی که کار و زندگی شان به گونه ای است که باید مدام تصمیم بگیرند، بیش از بقیه در معرض خستگی تصمیم قرار دارند. در یک تحقیق در آمریکا، تعدادی قاضی که باید درباره عفو زندانیان تصمیم گیری می کردند، مورد بررسی قرار گرفتند. مشخص شد که آنها در ابتدای روز، پرونده ها را بهتر بررسی می کنند و افراد بیشتری را مشمول عفو می دانند ولی هر چه به پایان روز نزدیک می شوند، 

افراد کمتری را عفو می کنند. پرونده ها کما بیش یکسان بودند و قضات نیز ثابت. آنچه در ساعات پایانی روز تغییر کرده بود، پدیدار شدن حالت "خستگی تصمیم" بود که هنگام صبح وجود نداشت.


رولف دوبلی در کتاب "هنر خوب زندگی کردن" می گوید: وقتی مغز به خاطر تصمیم گیری های متعدد خسته می شود، معمولاً سر راست ترین تصمیمات را می گیرد که عمدتاً هم بدترین است.


چه کنیم؟


1 - وقتی از "مارک زاکر برگ" بنیانگذار و مدیر "فیس بوک" پرسیدند چرا همیشه یک نوع تی شرت می پوشی پاسخ داد: نمی خواهم هر روز صبح درگیر تصمیم گیری درباره این که کدام لباس را بپوشم.


او با این کار در واقع، یکی از تصمیمات صبحگاهی اش را حذف و انرژی آن را برای تصمیم گیری های مهم تر کاری، ذخیره می کند.

خانم "آنگلا مرکل" صدر اعظم آلمان هم از این روش استفاده می کند و اکثراً یک نوع لباس می پوشد. استیو جابز نیز همین گونه بود.



برای این که خستگی تصمیم دیرتر رخ بدهد، تا حد امکان خود را در معرض تصمیم گیری های کم اهمیت قرار ندهیم. راهش این است که درباره برخی چیزها، یک تصمیم ثابت بگیریم. به عنوان مثال، به جای این که هر روز تصمیم بگیریم امروز چه غذایی درست کنیم، یک برنامه هفتگی یا ماهانه تدوین کنیم و از قید تصمیمات روزمره خلاص شویم و انرژی مغزمان را ذخیره کنیم.


یا یک مدیر می تواند جلسات خود را فقط در روزهای چهارشنبه برگزار کند و هر که از او وقت بخواهد، به جای این که فکر کند و درباره زمان جلسه با او تصمیم بگیرد، روز چهارشنبه را با او وعده کند. یا یک پدر روز خاصی را در هفته، برای بیرون بردن بچه ها در نظر بگیرد و . . ( هر کسی می تواند به فراخور زندگی اش، چند مورد را مشمول یک تصمیم واحد کند و از تصمیم گیری های متعدد راحت شود.)


2 - تصمیمات مهم را صبح بگیریم. یادمان باشد که هر چه از روز می گذرد، به "خستگی تصمیم" بیشتر نزدیک می شویم.


3 - وقتی گزینه های قابل انتخاب برای تصمیم گیری زیادتر باشد، "خستگی تصمیم" نیز بیشتر می شود.

اگر برای خرید کاغذ دیواری به خیابانی که بورس کاغذ دیواری است برویم، در دهها فروشگاه، صدها طرح می بینیم و تعدد گزینه ها ما را سردرگم می کند. در واقع ما بعد از دیدن دهها طرح اولیه، دچار خستگی تصمیم می شویم و بعد از مدتی یکی از طرح ها را نه از سر شوق و علاقه که به خاطر خستگی تصمیم و گریز از ادامه این روند انتخاب می کنیم.


یکی از راه های مواجهه منطقی با تعدد گزینه ها، این است که به جای آن که مثلاً 12 گزینه را یک جا بررسی کنیم و به یکی برسیم، آنها را به چند گروه کوچک تر تقسیم کنیم و سه تا سه تا بررسی کنیم تا به انتخاب نهایی برسیم.


4 - وقتی دچار خستگی تصمیم هستیم، تصمیم نگیریم؛ فرصتی به مغز دهیم تا خود را بازسازی کند. کمی استراحت و خوردن اندکی غذا که گلوکز مغز را تأمین کند، می تواند خستگی تصمیم را کاهش دهد. نیم ساعت خواب در وسط روز، می تواند در جلوگیری از خستگی تصمیم مؤثر باشد.


5 - انسان های کمال گرا که می خواهند بهترین خروجی را داشته باشند، بیش از بقیه دچار خستگی تصمیم می شوند. بهتر است به یک گام جلوتر بسنده کنیم و راحت تر و سریع تر تصمیم بگیریم. کش دادن تصمیم گیری، انرژی زیادی از مغز می گیرد.


"سواد زندگی"، مدرسه آموزش های دانش پایه عصر ایران است. همه رسانه ها می توانند از مطالب این سایت استفاده کنند. اما خواهش می کنیم برای سهیم شدن در گسترش دانایی، با لینک سواد زندگی منتشر فرمایید: 


http://www.savadezendegi.com


*پیشنهاد می کنیم هر روز 5 الی 10 دقیقه سواد زندگی بخوانید: سرمایه گذاری برای عمر.

*دعوت می کنیم عضو کانال "سواد زندگی" شوید:     

t.me/savadzendegi


تا سال 1954 باور تمام دنیا بر این بود که یک انسان نمی تواند یک مایل را زیر ۴ دقیقه بدود .
آنها باور داشتند که انسان محدودیتهای فیزیکی دارد که هیچگاه نخواهد توانست یک مایل را زیر چهار دقیقه بدود!
تا اینکه سر و کله راجر بنستر پیدا شد و در یک مسابقه یک مایل را در کمتر از ۴ دقیقه دوید .
از آن به بعد در یکسال حدود بیست هزارنفر این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد!!
چه چیزی فرق کرد ؟ درعرض یکسال؟
هیچ چیز فقط یک کلمه :  "باور"
باورهاتون رو تغییر دهید تا زندگیتون تغییر کند.


♦️ﺷﺨﺼ ﺑﻮﺩ ﻪ ﻠﻮ ﻏﺬﺍﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟ ﻣﺧﻮﺭﺩ، ﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﺎﺭ!
ﻣﻔﺖ: ﻣﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ.
ﻫﻤﺸﻪ ﻫﻢ ﻠﻮ ﺭﺍ ﻪ ﻣﺧﻮﺭﺩ، ﺳﺮ ﻣﺷﺪ، ﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﻣﺎﻧﺪ ﻮﺷﻪ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﺮ ﻣﻠ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ.

ﺯﻧﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﻦ ﺟﻮﺭ ﺍﺳﺖ.
ﺎﻫ ﺷﺮﺍﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﻨﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ ﺧﻮﺑﺶ
ﺭﺍ
ﻣﺬﺍﺭﻢ ﺑﺮﺍ ﺑﻌﺪ!
ﺑﺮﺍ ﺭﻭﺯ ﻪ ﻣﺸﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ
ﻤﺘﺮ ﻣﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﻢ!
ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺷﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﻨﻢ ﺑﺮﺍ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ؛
ﺑﺮﺍ ﺭﻭﺯ ﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﺮ ﻣﺸﻠ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛

ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻨﻪ ﺯﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﻦ ﻣﺸﻼﺕ ﺍﺳﺖ.
ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺁﻢ ﻣﺑﻨﻢ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ُﻠﻮی ﺧﺎﻟ ﺯﻧﺪﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﻢ ﻭ ﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻮﺷﻪ بشقاب.
@RangbeRang


راج جانا» در Entrepreneur» می‌نویسد:

طبق برآوردها بیش از ۴۴ میلیون آمریکایی دارای شغل دوم هستند. علت این امر هم مشخص است؛ یک شغل دوم روشی با ریسک پائین برای کسب درآمد از کاری است که افراد به آن علاقه دارند و البته همیشه این احتمال وجود دارد که این شغل بدل به یک کار تمام وقت شود.

من شغل دوم خودم را در ۲۰۱۵ و در کنار کار تمام وقتم به عنوان یک مهندس نفت راه‌اندازی کردم. در آن ایام، یک بدهی بابت وام دانشجویی به ارزش ۵۰ هزار دلار، رابطه‌ای عاشقانه ولی از راه دور و پدر و مادری نیازمند حمایت‌های خود داشتم. به دنبال آزادی و پول بیشتری بودم و می‌خواستم کنترل زندگیم را در دست بگیرم. به همین علت، چند دوره آموزشی را خریداری کردم و به صورت خودآموز یادگرفتم که چطور می‌توان یک محصول را به صورت آنلاین فروخت.

با گذشت یازده ماه زمان، شغل دوم من به درآمدزایی بیش از ۲۵۰ هزار دلار در ماه رسیده بود. جولای گذشته کارمندی را ترک کردم، فاصله‌ای که بین من و دوست‌دخترم وجود داشت را از میان برداشتم و بدل به یک کارآفرین تمام وقت شدم. بخشی از این موفقیت ناشی از انتخاب محصول مناسب در یک بازار پر جنب و جوش بود. اما بخش بزرگتری از آن حاصل عادات، ذهینت‌ها، نظم و اصولی بود که در طول این مدت آن‌ها را پذیرفته و خودم را با آن‌ها وفق دادم.

در ادامه به چهار اصلی خواهم پرداخت که به من کمک کردند بسیار سریع یک کسب و کار موفق را در کنار کار تمام وقتم راه‌اندازی کنم. شما هم می‌توانید از آن‌ها بهره بگیرید تا شانس موفقیت و رشد کار دوم خود را بالا ببرید.

۱. عضله تمرکز خود را ایجاد کنید

وقتی در پی ایجاد یک کار دوم از سر علاقه‌مندی هستید، زمان بزرگترین مانع شما است. با صرف روزی هشت الی نه ساعت روی یک کار تمام وقت، ایجاد یک کسب و کار به عنوان شغل دوم احتمالاً غیر ممکن به نظر خواهد رسید، هرچند که اینگونه نیست. در عوض تصور وقت ندارم»، از طریق بهره‌وری زمان محدود خود را بدل به یک مزیت بزرگ و مفید کنید.

تمرکز یک مهارت است که می‌توانید مانند هر چیز دیگری در زندگی آن را از طریق تمرین کسب کرده و توسعه دهید. تمرکز را با اولویت‌بندی ترکیب کنید تا بیش از هر زمان دیگری موثر باشید. به این شکل، بالاخره در یک ساعت بیش از چیزی به دست خواهید آورد که در یک روز به دست می‌آورده‌اید. برای به وقوع پیوستن چنین اتفاقی می‌توانید اینکارها را انجام دهید:

نخست، برای فردا از امروز برنامه‌ریزی کنید. شما یک منبع محدود از تمرکز و اراده در اختیار دارید پس باید از این منبع هوشمندانه استفاده کنید. تصمیم‌گیری در لحظه و اینکه در ابتدای هر روز فکر کرد چه کارهایی باید در آن روز انجام داد به معنی هدر رفت زمان بسیار با ارزش شما است. برنامه داشتن از شب قبل، به این معنی است که در شروع روز می‌توانید بلافاصله آغاز کنید و بیشترین بهره‌وری را داشته باشید.

سپس، ابتدا انتخاب کنید تنها یک کار مهم را به سرانجام برسانید و بعد مطمئن شوید که تنها روی همان یک امر مهم تمرکز دارید و با هدف رسیدن به آن فعالیت می‌کنید. وقتی روی انجام تنها یک کار مهم تمرکز می‌کنید سایر مسائل و کارهای کوچک، کم اهمیت می‌شوند. ارزش زمان خود را با اهرم اولویت افزایش دهید.

در آخر اجازه ندهید کمال‌گرایی عاملی برای امروز و فردا کردن و پشت گوش انداختن کارها شود. وقتی احساس کردید در یک مرحله ۹۰ درصد پیشرفت داشته‌اید برای مرحله بعدی گام بردارید؛ ۹۰ درصد کمتر از صد در صد نیست.

۲. رشد دادن آداب و رسومِ ثبات

اینکه در شغل دوم خود با چه سرعتی و چقدر پیشرفت دارید، به عادات شما و توانایی‌تان روی تمرکز بر مسائل مهم بستگی دارد.

اگر هر روز سی دقیقه روی کار دوم خود به فعالیت بپردازید، به مراتب بهتر از آن است که همه کارها را به آخر هفته موکول کنید. هر روز اندکی زمان گذاشتن، سبب حرکت مداوم‌تان خواهد شد و باعث می‌شود مهارت‌ شما در امری معین مرتباً بیشتر و بهتر شود. زمانی که من در حال ایجاد و بسط دادن شغل دومم بودم، برای خود دو روز کاری تعریف کرده بودم، یکی بین ۹ صبح الی ۵ بعدازظهر و دیگری بین ۶ الی ۸ بعدازظهر؛ همواره نیز روز کاری دوم خود را بسیار جدی می‌گرفتم و به آن به اندازه شغل اصلی یا همان روز کاری اولم اهمیت می‌دادم. در طول زمان، ذهن من فرا گرفت که باید بعدازظهرها نیز روی کار با دقت و جدیت متمرکز باشد. کمی بعد، مقدار خروجی من در این بازه زمانی شروع به رشد کرد.

تداوم در یک امر، سبب می‌شود نتیجه رقم بخورد. از خود بپرسید: آیا به انجام کارهای روزانه‌ای متعهد هستید، که همسو با آنچه باشند که می‌خواهید به آن دست یابید؟ به آسانی می‌توانید خود را توجیه کنید که چرا قادر نیستید روی شغل دوم‌تان زمان بگذارید، اما وقتی کار و فعالیتی بدل به یک آئین یا مراسم روزانه شود، می‌توانید اطمینان داشته باشید که گذر زمان شما را به سمت رسیدن به اهداف‌تان خواهد برد.

۳. ناخودآگاه خود را شستشوی مغزی دهید

وقتی من شغل دوم خودم را شروع کردم، ابداً ایده‌ای نداشتم که آیا این کار می‌تواند به موفقیت برسد یا خیر. اشتیاق و انگیزه فراوانی داشتم، اما در امر تجارت بی‌تجربه بودم و اعتقاد نداشتم که می‌توانم هنجارها و باورهای رایج اجتماعی را درهم بشکنم.

من یک کار‌آفرین به دنیا نیامده بودم، پس باید خودم را شستشوی مغزی می‌دادم تا باور کنم که می‌توانم یک کار‌آفرین بشوم. تو باید یک کار‌آفرین بشوی؛ چون جهان با اشتیاق قانعت می‌کند که نمی‌توانی. در دنیا آنقدر نشانه‌های منفی وجود دارد که اگر به خودت آموزش ندهی بزرگتر فکر کنی و جایگاه بهتری را از نقطه حال حاضرت متصور باشی، هرگز به آن دست نخواهی یافت. علاوه بر خواندن کتاب، تلاش برای داشتن عادت‌های منظم صبحگاهی به منظور شروع صحیح روز و فعالیت مداوم روی اولویت‌هایم، خانه‌ام را با چسباندن عناوین اهدافم، نقل قول‌های مثبت و تصاویری از چیزهایی که می‌خواستم داشته باشم به دیوارها، بدل به ابزاری کردم که همواره این موارد را به من یادآوری می‌کرد. با اینکار تلاش داشتم تا آنها دائماً توسط ناخودآگاهم به یاد من آورده شوند.

در اوقاتی که نا امید بودم و در طول سفرهای درون شهری خود به پادکست‌های انگیزشی گوش می‌کردم. فید شبکه‌های اجتماعیم را به گونه‌ای تنظیم کرده بودم که در آن‌ها تنها محتوای الهام بخش و ایجاد کننده انگیزه ببینم. حتی کم‌کم به دیگران به جای اینکه بگویم یک مهندس هستم، می‌گفتم من یک کارآفرینم؛ موضوعی که سبب شد به مرور طرز فکر و نحوه رفتارم نیز تغییر کند.

خروج از ذهنیت کارمندی آسان نخواهد بود، مگر اینکه یک سیستم باور به کار‌آفرین بودن را پایه‌ریزی کنید. بدون چنین سیستمی، برای پذیرش ریسک‌ها و پا گذاشتن بیرون از منطقه راحتی خود در عذاب خواهید بود. وقتی به موفقیت هم برسید اگر فاقد ذهنیت لازم باشید، حفظ موفقیت و توسعه دادن آن غیر ممکن خواهد شد. شستشو دادن مغزی خودم و خوراندن این باور به ضمیرم که من یک کار‌آفرین هستم، موثرترین کاتالیزور رسیدن من به موفقیت بود.

۴. یادگیری خود را شتاب دهید

در اولین گام‌های راه‌اندازی یک کسب و کار در قالب شغل دوم، سعی نکنید به تنهایی راه‌حل همه مشکلات را پیدا کنید و یا پیچ و خم‌های مسیر را از همان ابتدا تا آخرین مرحله ترسیم کنید. چنین شیوه‌ای زمان زیادی را از شما خواهد گرفت، سبب می‌شود متحمل هزینه بیشتری شوید و البته اگر شکست بخورید احتمالاً دیگر توان یا میلی برای تلاش مجدد نخواهید داشت؛ زیرا آنقدر که باید از کسب و کار خود اندوخته و پس‌انداز به دست نیاورده‌اید که در برابر شکست انعطاف‌پذیر باشید و بتوانید از عهده‌ آن بر بیایید. روش‌های اثبات شده‌ای وجود دارند که می‌توانند به شما کمک کنند تا به اولین فروش خود دست پیدا کنید. برای آگاهی از این روش‌ها، قرار گرفتن در مسیر درست و طی کردن این مسیر با سرعت بالا، برای خود یک یا چند منتور مناسب پیدا کنید و از توصیه‌های آن‌ها پیروی کنید.

ما در دوره و زمانه کم نظیری زندگی می‌کنیم و دسترسی کم سابقه‌ای به منتورها، دوره‌های آموزشی، مدرسین و مربیان و . داریم. مثلاً من از یک دوره آموزشی آنلاین یاد گرفتم که چگونه می‌توانم محصولاتم را روی اینترنت بفروشم. سرعت یادگیری با این دوره‌ها به شدت بالا بود، بنابراین در طی مدت کوتاهی به اندازه چندین سال آموختم. در نهایت پس از اینکه به ارزش و قدرت یادگیری از مربیان مناسب پی‌بردم، از پس‌انداز کردن برای بازنشستگی خود دست کشیدم و تصمیم گرفتم آنچه پس‌انداز کرده‌ بودم را بابت هزینه منتور و موارد دیگری از این دست خرج کنم تا مسیر حرکت به سمت موفقیت را سریع‌تر طی کنم.

وقتی با راهنمایی‌ها و آموزش‌های یک نفر دیگر به موفقیت دست پیدا می‌کنی، هیجان‌زده می‌شوی که دیگر چه کارهایی می‌توانی بکنی؟ به همین خاطر از سرمایه‌گذاری روی خودت و یادگیری دست نخواهی کشید.

بدل کردن یک شغل دوم به یک کسب و کار موفق به مسئله‌ای فراتر از پول ختم می‌شود

به لطف تجاربی که در حین بدل کردن یک شغل دوم به یک کسب و کار موفق به دست خواهید آورد، رشد فردی که در این فرایند برای شما رقم خواهد خورد و البته آزادی‌هایی که پس از موفقیت برایتان به ارمغان خواهد آمد، زندگی شما متحول خواهد شد. بی‌شک، ایجاد چنین کسب و کاری در کنار یک کار تمام وقت به شدت سخت است و شما را از همه جهات به چالش خواهد کشید، اما به لطف موانعی که باید از آن‌ها با تلاش دو چندان گذر کنید، پاداشی که عاقبت به آن دست خواهید یافت بیش از هر چیز دیگری لذت بخش خواهد بود.

از همین رو اگر فکر می‌کنید که آماده هستید تا یک کسب و کار جانبی راه‌اندازی کنید، درنگ نکنید. زمان و انرژی خود را روی اصول پایه‌ای که گفته شد صرف کنید و از شغل و درآمد فعلی خود به عنوان وسیله نقلیه‌ای بهره‌ بگیرید که می‌تواند شما را به زندگی دلخواهتان و آنچه در ذهن دارید برساند.



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود پروژه مهر1397-1398مدارس وبلاگ شورای دانش آموزی آموزشگاه شهید استکی فروشگاه اینترنتی سنگ نواندیشان پاسارگاد silicontech company تلقین عسل اصل درمان دانلود درس pdf یونیت دندانپزشکی مشاوره مالیاتی